مانیکور

دلم میخواد همینجوری تو ماشین بشینم و برم و برم... و هیچ وقت نرسم!! سه شنبه نهم مهر...سر یک موضوع مسخره دوباره دعوا شد... هرچی گفت منم جوابشو دادم، گفت تو مگه میتونی کاری ک میخوای رو انجام بدی ( منظورش این بود ک هر چی من بگمه) گفتم اگه میخوای منطقی حرف بزنی، حرف بزنیم، اگه زوره که باید بگم چشم... این واژه "زور" رو نمی تونست قبول کنه!!منم گفتم حالا ک اینقدر عقده قدرت داری باشه هر چی تو بگی... بلند شد رفت مستقیم پیش مدیر... منم یهو ترکیدم... عصرش یک پیام دادم به مدیر و حرفامو گفتم... و بعدش هیچ اتفاق خاصی نیفتاد... جو تلخ و گندی بین من و اونه، کارمو می کنم، دقیق و بی کم و کاست... اما از دیدنشم حالم بد میشه! دیگه باهاش سلام و خداحافظی هم نمی کنم... متاسفانه من ادم خیلی کینه ای هستم... الان با وجود ناراحتی برای از دست دادن تماااام چیزایی ک اینجا دارم، بابت ناراحتی برا نیمه کاره موندن تمام برنامه هام، فقط دوست دارم زوووود برم از اینجا! و فقط دوست دارم یک روزی این روزا بیاد تو ذهنش!! مانیکور...ادامه مطلب

وقتی بعد مدت ها میای سراغ وبلاگ خودت و کلا ادرسش رو فراموش کردی و ادرس رو از لینک وبلاگت توی وبلاگ دوستات بر میداری در ادامه پست قبل باید بگم جوجه های عزیزم (میتو و گندم طلا) رو فروختیم، خیلی خیلی سخت بود :(فقط موند تیتو و برفی ... تیتو همچنان به برفی محل نمیذاشت و برفی همه ش تنها بود ... میدونستم که نمی تونم برفی رو هم نگه دارم ...وقتی همکارم ازم خواست برفی رو بهش بدم شاید با عروس هلندی اون که اسمش سانی ه دوست بشه استقبال کردم، اینجوری حداقل خیالم راحت بود که برفی کوچولو حالش خوبه ...الان برفی و سانی با هم دوستن اما هنوز جفت نشدن، انشاءالله به زودی جفت بشن و بچه دار بشن حالا باید از حال خرابم بگم ...یکی دیگه از همکارام یک جفت عروس هلندی داشت که چهارتا جوجه داشتن، یکیش رو به من داد و دوتای دیگه ش رو هم یکی از آشناهای نزدیک همسر خرید ازش ...حالا دیروز عصر خبردار شدم یکیشون فرار کرده، طفلک معصوم معلوم نیس چی شده تو این هوای سرد خیلی حالم گرفته اس، خیلی ناراحتم چون من باعث شدم اونا بیان خونه اونا با وجود اینکه میدونستم خونه حیاط دار خطرناکه ...میدونم پیدا شدنش یک معجزه میخواد، خدایا لطفا معجزه کن برام  مانیکور...ادامه مطلب

من چهارتا جوجه دارم جوجه های خوشگل و لپ گلی، عروس هلندی های من اول قرار نبود اینهمه بشن اما روحیه لطیف و حساس ما توی دوست داشتن پرنده ها باعث شد به این فکر بیفتیم که براش جفت بگیریم جفتی که گرفتیم نر بود دوباره یکی دیگه گرفتیم اون جدیده با نر دومیه د مانیکور...ادامه مطلب

از دیروز تا حالا ک از ماموریت برگشتم، بعد اتفاقی ک افتاد، بعد حرف هایی که زده شد مدام به این فکر می کنم واقعا ادما چجوری می تونن اینقدر بی فکر، بی شعور، لوس، از خودراضی و مزخرف باشن... هی با خودم فکر مانیکور...ادامه مطلب

معمولا پنجشنبه هایی ک توی خونه ام غذای درست حسابی نمیپزم و یک چیزی در حد سیر شدن میخورم، برعکس بقیه روزای هفته ک غذا بدون مخلفات سرکار نمیبرم و کلی خودمو تحویل میگیرم اما این هفته تنبلی بر من غالب شده مانیکور...ادامه مطلب

از خيلي وقت پيشا يكي از آرزوهاي هر سال توي برنامه ي سالانه م، ياد گرفتن يك ساز بود ...و البته ساز مورد علاقه من پيانو بود ...و نيز البته داشتن سازهاي موسيقي مخصوصا پيانو متاسفانه مختص قشر مرفهه و هركس مانیکور...ادامه مطلب

واقعا نمی فهمم یعنی مشکل از منه که نمی تونم با یک آدمی ک ریاست طلبه کار کنم؟مشکل از منه ک نمی تونم جلوی دهنمو بگیرم و اعتراض نکنم؟چرا من درد دل کردن بلد نیستمچرا من همه چیو باید بریزم تو خودمچرا وقت ن مانیکور...ادامه مطلب

بلاخره موفق شدم صحبت کنم... هیچ کدوم از حرفایی ک دلم میخواست بزنم رو نزدمو فکر کنم خوب شد ک نزدمخوب شد ک گذشت از اون روز تا من بهتر بشم...  تا بیشتر فکر کنم و حالا آرزو می کنم کاش فردا تعطیل نبود... و مانیکور...ادامه مطلب

مدام با خودم تکرار می کنم موضوع مسخره تر از این حرفاست

ک صب تا شب بهش فک کنی! 

ک مسخره تر از اینه ک بخاطرش یک بغض گنده همه ش تو گلوت باشه ک فقط منتظر اشک شدنه!!!

تغییر سخته، دلهره اوره و این بدترین شروع واسه رقم خوردن این تغییر بود... 

پرم از حس بد... 

مانیکور...

بعد اون دعوا محل ندادن من همچنان ادامه داره،  صبح ک میرسم یک سلام خشک و.خالی وبعداز ظهر هم یک خداحافظی انگیزه م قوی تر شده برای اینکه راس ساعت چهار بزنم بیرون و یک دقیقه هم اضافه نمونم... از اینکه بای مانیکور...ادامه مطلب